نقرین به عشق به عاشقی ، نفرین به بخت و سرنوشت ، به اون نگاه که عشقتو ، تو سرنوشت من نوشت ، نفرین به من نفرین به تو ، نفرین به عشق من و تو ، به ساده بودن منو ، به اون دل سیاه تو . هیچکس منتظر خواب تو نیست ، که به پایان برسد ، لحظه ها می آیند ، سالها می گذرند و تو در قرن خودت می خوابی ، هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دگران ، مگر انگیزه و عشق ! مگر آیینه و صلح و تقلا و تلاش . چه زیباست معشوقه ی کرمهای خاکی بودن در غم سرای مرگ ، زیرا معشوقه ی آدمیان بودن چیزی ندارد جز دل شکستن در رهگذر خاطرات . در بهار زندگی احساس پیری میکنم ، با همه ی آزادگی فکر اسیری میکنم ، بس که بد دیدم ز یاران به ظاهر خوب ، بعد از این با کودک دل سختگیری میکنم . تو هدیه ی الهی از سوی خداوندی برای سینه ی پر درد من ، عطر وجودت را برای شفا می بویم .عاشقانه گرچه دوری ز برم همسفر جان منی ، قطره اشکی در دیده ی گریان منی ، این مپندار که یادت برود از نظرم ، خاطرت جمع که در قلب پریشان منی .